کسی که در سیاه مشق تبحر خاصی دارد و آثارش، چشم بینندگان را خیره می کند. به همین خاطر در مجموعه «خط و قلم» بر آن شدیم تا مصاحبه ای را با ایشان ترتیب دهیم که ماحصل آن را در ادامه خواهید خواند. پس با ما همراه باشید:
در ابتدا از استاد میرحیدر موسوی خواستیم تا شرح حال مختصری خودشان ارائه دهند که ایشان صحبت هایشان را این چنین آغاز کردند: «در دوره راهنمایی، من یک معلمی هنری داشتم به نام شادروان ابراهیم فرخ منش که از اهالی و پیشکشوتان تئاتر قزوین بود. ایشان خوشنویسی را در کلاس درس به ما آموزش می داد و در واقع می توانم بگویم جرقه خوشنویسی از همان زمان در ذهن من زده شد. تشویق های جناب فرخ منش هم باعث شد ما دلگرم تر شده و کم کم به فضای خوشنویسی وارد شویم.
پس از آن تبلیغات کلاس های خوشنویسی را در جاهای مختلف دیدم و جذب این کلاس ها شدم. در ادامه در نزد آقای امید شکوه فر از خوشنویسان آن زمان که آموزشگاه خوشنویسی داشتند، به یادگیری هنر پرداختم. حتی مدتی هم در فصل تابستان و در دوره راهنمایی، مدیریت آموزشگاه ایشان در اختیار من قرار گرفت و علاوه بر تعلیم و خط نوشتن، امور داخلی آن جا را هم انجام می دادم.»
ایشان در ادامه گفتند: «این اتفاقات از سال 1367 رقم خورد و فعالیت جدی من در هنر نیز از این سال آغاز شد. پس از آن در سال 1372 مدرک ممتاز خوشنویسی را کسب کردم. سال های سال در هیچ آزمونی شرکت نکردم تا آن که در سال 1386 برای کسب مدرک استادی نمونه خط خود را به انجمن خوشنویسان ارسال کردم و سال 1387 موفق به کسب درجه استادی شدم. استادانی هم که زیر نظر آن ها به کسب علم و تجربه پرداختم عبارتند از: در خط نستعلیق استادان امیر شکوه فر، احمد پیله چی، جواد بختیاری، علی شیرازی و غلامحسین امیرخانی و در خط شکسته هم نزد استاد یدالله کابلی خوانساری به کسب هنر مشغول بودم.»
استاد موسوی از آغاز فعالیت حرفه ای خوشنویسی خود هم برایمان توضیح دادند: «هر صحبت و هر کلامی که انسان در مسیر زندگی خودش می بیند و می شنود، یک جایی در ناخودآگاهش تاثیر می گذارد. یکی از اتفاقاتی که در مسیر زندگی من افتاد و جا دارد که همیشه این را عنوان بکنم، چرا که ممکن است برای دیگران و علاقمندان به خوشنویسی هم تاثیر گذار باشد مربوط به دورانی است که من در قزوین کلاس می رفتم و کم کم به این موضوع فکر کردم که تجربه ای هم در کلاس های تهران به دست آورم. دلیل این امر هم آن بود که در سال 1369 استاد علی شیرازی نمایشگاهی را در حسینیه ارشاد تهران برگزار کردند و فیلم برگزاری نمایشگاه را صدا و سیما ایران پخش کرد. من هم اتفاقی آن روز تلویزیون نگاه می کردم که به کیفیت تابلوها، صافی خط، قدرت قلم و نوع بیان و کلام خود ایشان که در آن مصاحبه صحبت کردند، علاقه مند شدم و احساس کردم که برای کسب تجربه بیشتر باید راهی تهران شوم.»
ایشان مشکلات آغاز راه خوشنویسی شان را این چنین توضیح دادند: «با این حال سن و سال کم من، محدودیت رفت و آمد و دوری راه باعث ایجاد مشکلاتی شد. با توجه به آن که من در هنرستان درس می خواندم تا ساعت 2 و نیم بعد از ظهر در مدرسه بودم. ولی عشق و علاقه من به این جریان آن قدر زیاد بود که همه این مشکلات را رفع کردم. در واقع تاثیر یک برنامه تلویزیونی باعث شد تا من چندین بار به تهران بروم و در کلاس ها ثبت نام کنم. البته شرایط برای من طوری رقم خود که سقف کلاس های حضوری استاد شیرازی پر شده بود و امکان ثبت نام را نداشتم.
به همین خاطر حضور در کلاس ها منوط به کسب اجازه کتبی از خود ایشان شد. تلاش های زیادی در این مسیر انجام دادم تا بالاخره جناب آقای ابوالقاسم یزدی از پیشکسوتان خوشنویسی قزوین آدرس نمایشگاه استاد بختیاری را به من دادند و گفتند که می توانید بروید و از ایشان نامه بگیرید و در کلاس هایشان شرکت کنید. پس از رفتن به نمایشگاه، استاد بختیاری با آغوشی باز از من استقبال کردند و نمونه خط های مرا دیدند و زمانی که متوجه شدند خط مبتدی نیستم، نامه ای را برای من نوشتند که در کلاس ها شرکت کنم.»
رئیس انجمن خوشنویسان قزوین از روز اول شرکت در کلاس های تهران هم خاطره جالبی نقل کردند و فرمودند: «روز اولی که در کلاس ها حضور پیدا کردم، هم زمان با استاد شیرازی به محل برگزاری کلاس ها رسیدم. ازدحام عجیبی در کلاس ایشان بود و بالغ بر 40 نفر در آن جا حضور داشتند. من هم بر کلاس استاد بختیاری رفتم که در آن ثبت نام کرده بودم ولی با توجه به علاقه شدیدی که به استاد شیرازی داشتم، به کلاس ایشان رفتم و متوجه شدم که هر کسی به کلاس های ایشان می آید، اسمش را در کاغذی می نویسد. من هم رفتم به ایشان گفتم که از قزوین آمدم و اگر اجازه دهید، اسمم را بنویسم و شما نمونه خط مرا ببینید. ایشان هم با کمال میل پذیرفتند و ساعاتی گذشت تا نوبت به دیدن خط من رسید.
به سبب آن که جلسه اول شرکت من در کلاس ها بود، آثار زیادی را از خودم در تمامی ژانرها به همراه داشتم. زمانی که استاد شیرازی آثار مرا دیدند بسیار تعجب کردند که با این سن کم من، آثارم از کیفیت بالایی برخوردار هستند و به اصطلاح باب دل ایشان بود. در همان لحظه ایشان تمامی هنرجویان را صدا زدند و گفتند که این هنرجو با این سن کم از قزوین آمده و بسیار هم عالی کتابت کرده و به هیچ عنوان جز هنرجویان مبتدی نیست.»
ایشان در ادامه صحبت هایشان گفتند: «در همین زمان ایشان یک مهربانی عجیبی نسبت به من انجام داد و گفت که من کاری ندارم شما در کلاس چه کسی ثبت نام کرده ای، تا روزی که من کلاس دارم نیازی به ثبت نام در کلاس های من نیست، ولی هر هفته در این کلاس ها حضور داشته باش تا من خط تو را ببینم. در واقع مهمان من در این کلاس ها هستی! این محبت استاد را من هرگز فراموش نمی کنم و همین باعث شد تا شروع کار من در تهران هم زمان با شرکت در کلاس دو استاد بزرگ یعنی بختیاری و شیرازی باشد. البته این کار می توانست آسیب زننده هم باشد؛ چرا که دو نگاه متفاوت وجود داشت. جناب استاد بختیاری نگاه ترکیب گونه ای به خط داشتند و بیشتر در رابطه با فرم و شکل خط با هنرجو کار می کردند و استاد شیرازی هم بیشتر روی کلمات دقت نظر داشتند. من در چند جلسه اول این تفاوت را کاملا احساس کردم و فهمیدم که مجموعه کاملی در اختیار من قرار گرفته است. به همین خاطر این اتفاق خوبی بود که در زندگی من افتاد و نزدیک به سه سال در این کلاس ها حضور داشتم و استفاده کردم.»
از میرحیدر موسوی خواستیم تا توضیحات مختصری راجع به شرکت در جشنواره های مختلف ارائه دهند که استاد گفتند: «پس از آن در سال 1373 به خدمت سربازی رفتم و در عین حال در تمام جشنواره های استانی شرکت کرده و مقام هم می آوردم. چندین بار در استان قزوین مقام اول را کسب کردم؛ ولی شروع جشنواره هایی که در آن حضور داشتم در سال 1377 بود که آن زمان تنها جشنواره ای که ایران برگزار می شد، نمایشگاه قرآن در خیابان حجاب بود. من یک قطعه خطی داشتم که در دوره سربازی آن را نوشته بودم و بسیار بسیار زیبا و چشم نواز بود. آن قطعه را من در نمایشگاه قرآن شرکت دادم و پس از گذشت چند روز با تبریک برخی دوستان و اخبار سراسری متوجه شدم که در این جشنواره مقام دوم را کسب کردم. در همین حین هم با من تماس گرفتند و از من خواستند که به تهران بروم و جایزه خودم را از رئیس جهمور وقت جناب آقای خاتمی دریافت کنم. این اتفاق برای من بسیار عجیب و باورنکردنی بود و حتی افرادی که رتبه های پایین تر از من را به دست آوردند، بسیار صاحب نظر و شناخته شده بودند. پس از آن تا سال 1397 و در حدود 20 سال من در جشنواره های مختلف حضور داشتم و تجربه های مختلفی به دست آوردم.»
ایشان ادامه دادند: «این اتفاق باعث شده تا من به مسئله خط بسیار جدی تر از گذشته نگاه کنم؛ اما مسائل کاری و زندگی شخصی کمی مرا از خوشنویسی دور کرد؛ به طوری که فقط خط می نوشتم و هنرجو داشتم. در سال 1385 از انجمن خوشنویسان استعفا دادم و همین کار باعث شد تا من دوباره بتوانم به صورت جدی به هنر و خوشنویسی مشغول شوم. مجموعه آثارم را جمع آوری کردم و کارهایم بر روی روال افتاد. از همین سال بود که در تمام جشنواره های مختلف اعم از سیره نبوی علوی، غدیر، تولیدات حوزه هنری، پرتو حسن، جشنواره فجر، دوسالانه خوشنویسی و… شرکت کردم. بنده معتقد هستم که شرکت در جشنواره ها برای هنرمند خوشنویس یکی از سخت ترین کارهاست. حتی می توانم بگویم در تمامی رشته های هنری شرکت در جشنواره ها کار مشکلی است. به این سبب که هنرمند را به تکاپو وا می دارد و انگیزه را در او ایجاد می کند. به همین خاطر توصیه من به تمامی اهالی خوشنویسی این است که حتما با جشنواره ها همراه باشند؛ چرا که جشنواره ها عامل پرواز و سکوی پرش و پیشرفت هنرمند است.»
دیدگاه ایشان نسبت به شرکت در جشنواره ها هم این چنین است: «افرادی که پا در جشنواره ها نمی گذارند، به مسائل به صورت رقابتی نگاه نمی کنند و به همین خاطر آثارشان از کیفیت مطلوبی برخوردار نخواهد بود. هنرمند در جشنواره ها مجبور می شود که با بهترین کیفیت خط بنویسد تا نظر استادان بزرگ را به خود جلب کند. تفاوت بسیار زیادی وجود دارد بین خطی که دوست مان بپسندد و دست خطی که در داوری و رقابت، مورد توجه قرار گیرد. همیشه دست خطی را که داور بپسندد آدمی را به یک تکاپو و تلاشی وادار می کند تا به پیشرفت بیشتر دست یابد. در ورزش و المپیک هم به همین ترتیب است؛ افرادی که مدال المپیک به دست می آورند، کار آسانی را انجام نداده اند و به هر شکلی تمام زندگی خود را تحت الشعاع قرار دادند تا بتوانند یک مدال کسب کنند.»
استاد موسوی توصیه ای هم برای افرادی که در جشنواره ها شرکت می کنند، ارائه دادند و فرمودند: « یک توصیه هم به تمام دوستانی که در جشنواره ها شرکت می کنند دارم و آن این است که کسی که بخواهد بیست سال جشنواره های مختلف را دوام بیاورد، لازمه آن این است که در روزهایی که موفق می شود به خودش مغرور نشود، و در روزهای شکست هم افسرده و مایوس نباشد. در هر دو صورت باید با خودش همدلی کند؛ چرا که هم غرور و هم مایوس شدن آسیب بزرگی به هنرمند وارد می کند. پس بهتر است با علم به این داستان وارد جشنواره شود و با واقعیات کنار بیاید. این یک چیز طبیعی است که هنرمند حتما نباید در تمامی جشنواره ها مقام کسب کند. تنها کافی است نسبت به اثری که خلق می کنید، یک جا اشتباه فکر کرده باشید، چرا که معمولا این اتفاق هم می افتد. هنرمند اثری را که خلق می کند شش ماه بعد بهتر می تواند راجع به آن نظر دهد.
همچنین می توانیم به این نکته هم اشاره کنیم که او به یک ادیتور یا ویرایش کننده حرفه ای نیاز دارد که خط و جایگاه و شان هنرمند را بشناسد. در ضمن می توانید از تجربیات استادان بزرگ در این زمینه استفاده کنید؛ ولی آن ها رزومه و رکورد شما را در ذهن نگه نمی دارند و هر خطی را هر دفعه به نزد آن ها ببرید، تایید می کنند. در واقع باید یک نفر باشد که شان و حد شما را در ذهنش داشته باشد و به شما بگوید این خط خوب نیست و ایرادات شما را بگیرد. به طور کلی تمامی این اتفاقات می تواند کمک کند تا یک دریچه بسیار خوبی به روی شما باز شود.»
ایشان آشناییشان با هنر عکاسی را این چنین توضیح دادند: «در سال 1385 یک اتفاق دیگری در زندگی ام افتاد و آن آشنایی با هنر عکاسی بود که تاثیرات زیادی را در من نهاد. در سال های قبل تر هم من با عکاسی آشنایی داشتم ولی در این دوره جرقه عجیبی در زندگی من زده شد و که حتی با خودم فکر می کردم خوشنویسی را رها کنم و به دنبال عکاسی بروم. در کلاس های تخصصی عکاسی شرکت کردم و گروه های مختلفی را به وجود آوردیم. در میان جشنواره های عکاسی هم در یک جشنواره که در شهر بوشهر برگزار شد، شرکت کردم. در آن برنامه من به همراه 39 عکاس دیگر که آثارشان مورد قبول واقع شده بود، حضور داشتیم و بنده رتبه سوم را به دست آوردم. سفر بسیار خوب و خاطره انگیزی بود که کارگاه های مختلف عکاسی هم در آن برگزار شد و تجربیات مختلفی را به دست آوردیم. به طور کلی می توانم بگویم که نود درصد جشنواره هایی که در آن شرکت کردم، رتبه نخست را به دست آوردم ولی هیچ کدام به اندازه رتبه سوم جشنواره عکاسی بوشهر برای من ارزشمند نبود.»
تعریف خوشنویسی از نگاه استاد؟ جایگاه خوشنویسی در میان سایر هنرها و اهمیت آن ؟
تعریف خوشنویسی از نگاه استاد هم به این شرح است: «خوشنویسی در تعریف لغوی به معنای خوب نوشتن است. ولی برای خوب نوشتن هم چندین جایگاه مختلف را می توان تعریف کرد که آیا ما خوب بنویسم که دوستمان بپسندد یا خودمان؟ خوب بنویسیم که مردم و اطرافیانمان بپسندند یا در انجمن خوشنویسان مورد تایید واقع شود؟ یا اصلا خوب بنویسم که در جشنواره کشوری مقام کسب کنیم یا در سطح بین الملل مطرح شویم؟ خوب بنویسیم که یک استاد طراز اول ما را تایید کند و ما هم به سطح بالایی برسیم؟ این ها هر کدام جایگاه ها و زمان بندی خاص خود را دارد. یعنی یک خوشنویس برای آن که یک استاد موفق شود، باید حداقل تا 40 سالگی تلاش کند تا به هدفش برسد.
می توانم بگویم که خوشنویسی یکی از دیریاب ترین رشته های هنری است؛ این را در مقایسه با هنر عکاسی مطرح می کنم که خودم در آن حضور داشتم و ظرف مدت 3 سال با تلاش و ممارست زیاد می توان عکس های مورد قبولی را گرفت که یک عکاس با 40 سال سابقه هم آن ها راعکاسی کرده است. تنها مطالعات و تجربیات آن 40 ساله است که تفاوت ایجاد می کند. برای مثال کسی که تجربه های بیشتری کسب کرده و مطالعات زیادتری داشته، از تکنیک های بیشتری اطلاع و آگاهی دارد؛ وگرنه در خود تکنیک عکاسی یک آدم یک سال کار کرده و یک آدم چهل سال کار کرده تفاوتی باهم ندارند و تنها فکر، ذهن و تجربه آن هاست که تمایز ایجاد می کند.»
استاد موسوی تفاوت های خوشنویسی و عکاسی را هم این طور توضیح دادند: «در خوشنویسی شما هر قدر که اطلاعتتان زیاد باشد و هر قدر از سواد هنری بالایی برخوردار باشید، ربطی به دست خط و خوشنویسی شما ندارد. در این هنر فقط و فقط تمرین و ممارست است که باعث پیشرفت می شود و در طول زمان به نتیجه خواهید رسید. شما می بینید که یک عکاس یک عکسی را ثبت کرده و همان عکس را یک عکاس با پنجاه سال سابقه هم می تواند ثبت کند. اما در خوشنویسی شما نمی توانید مثلا یک دایره نون را طوری ثبت کنید که یک آدم باسابقه آن را ثبت کرده و حتما کیفیت این دو دست خط با هم تفاوت خواهد داشت. بنابراین می توان گفت که خوشنویسی یک رشته هنری کاملا متفاوت در مقایسه با دیگر هنرهاست.»
ایشان خاطره ای جالب از استاد شجریان هم نقل کردند و گفتند: «به یاد دارم که در سال 1385 و زمانی که زنده یاد استاد شجریان به قزوین آمده بودند و ما چند روزی با هم بودیم، از ایشان پرسیدم که با توجه به این مطلب که شما در چند رشته هنری به صورت کاملا تخصصی فعالیت می کنید، در تمام این رشته ها کدام یک از همه سخت تر و دیریاب تر بوده و انرژی بیشتری را از هنرمند می گیرد؟ ایشان فرمودند کتابت خط نستعلیق. در واقع استاد، موسیقی که از دید من یکی از سخت ترین و پیچیده ترین رشته های هنری را مثال نزدند و به خوشنویسی اشاره کردند.»
جناب موسوی در ادامه افزودند: «بنابراین خط نستعلیق یکی از سخت ترین رشته های خوشنویسی است و من خط شکسته و ثلث و نسخ را نمی گویم؛ چرا که این ها زمان آموزش، طول عمر یادگیری شان کوتاه تر بوده و سریع تر می توانید به یک مقام خوب ومطلوب دست پیدا کنید. ولی در خط نستعلیق به طور قطع می توانم بگویم که حداقل تا چهل سالگی زمان لازم است که به یک دست خط قابل قبول برسید. یک خوشنویس علاوه بر دست خط نیکو، باید یک حس و حال عمیق هم در اثرش به وجود آورد و این حس و حال به همین راحتی به دست نمی آید و حتی در بسیاری از موارد ممکن است زمان و موقعیت فرد حس و حالش را از او سلب کند. معمولا افراد کمی هستند که به بالاترین جایگاه خوشنویسی دست پیدا می کنند که مهم ترین شاخصه این جایگاه داشتن حس خوب در اثر هنری است.»
از بین مکاتب خوشنویسی تا به امروز استاد چه مکاتبی را مشق کردند؟ و این که علت گرایش شما از بین تمامی مکاتب به قدما و به خصوص مکتب میرزا غلامرضا چیست ؟
استاد موسوی آغاز فعالیت هنریشان و تاثیر پذیری از خط استاد امیرخانی را این چنین توضیح دادند: «من روزهای اولی که در فضای خوشنویسی حضور داشتم، خط استاد امیرخانی برایم بسیار جذاب بود و از همان ابتدا جذب هنر ایشان شدم. در آن دوره بزرگ ترین آرزوی زندگی من این بود که روزی شاگرد ایشان شوم. تا سال 1379 من با شیوه ایشان کار کردم که در همان سال عضو شورای انجمن خوشنویسی قزوین شدم. در آن روزی که امتحانات برگزار می شد معمولا تمام اعضا دور هم جمع می شدند تا آزمون ها را برگزار نمایند. لازم به ذکر است که من هیچ گاه شاگرد استاد محصص نبودم، ولی همیشه خودم را مدیون ایشان می دانم؛ به این دلیل که در اواخر عمرشان بسیار زیاد در کیفیت کار من تاثیر گذاشتند و مسیر خوبی را پیش پای من قرار دادند.»
شنیدن خاطره ایشان با استاد محصص هم خالی از لطف نیست: «همان طور که گفتم من تعصب عجیبی روی خط استاد امیرخانی داشته و شیوه ایشان را بسیار قبول دارم. یک روز با استاد محصص بر سر همین موضوع بحث داشتیم که من بر روی استاد امیرخانی تعصب نشان می دادم و ایشان می گفتند که این کار درست نیست. استاد محصص گفتند: من نمی گویم که خط استاد امیرخانی خوب نیست و ایشان بهترین دست خط را در بین معاصران دارند و در جایگاه بسیار بالایی از لحاظ شخصیتی، اداری و هنری قرار گرفته اند. ولی من احساس می کنم که تو نمونه دست خط های قدیمی و اصل را کم دیده ای که البته من حرف ایشان را تصدیق کردم. استاد محصص گفتند امروز عصر من یک قطعه دست خط اصل و قدیمی برایت می آورم و تا روز بعد امانت در دست تو باشد. باور کنید من همان لحظه که این دست خط را دیدم مبهوت آن شدم.
روز بعد که به خدمت استاد رسیدم تسلیم گفته ایشان شدم و گفتم که در کیفیت این اثر چیزهایی است که شاید در معاصرین دیده نشود و البته برعکس این امر هم صدق می کند. استاد محصص گفتند همین تاثیر نشان می دهد که تو دارای شخصیت جوینده و منطقی هستی؛ حتی همین حالا هم که در یک شب چندین برداشت درستی را از این خط کرده ای.»
استاد موسوی در ادامه از گرایش خود به آثار میرزا غلامرضا گفتند: «از آن روز به بعد جرقه خط قاجار در ذهن من زده شد و از سال 1379 شیوه نگارش من تا حدودی تغییر کرد که تحت تاثیر همان دست خط، من سراغ آثار میرزا غلامرضا رفتم. یک مدت بسیار طولانی بر شیوه میرزا مشق کردم ولی در اصل می توان گفت که ترکیبی کار می کردم. یک تکنیک هایی از استاد امیرخانی که به آن ها علاقه داشتم را می آوردم و در کنار آن شیوه میرزا غلامرضا را هم داشتم. چرا که در طول تاریخ، هیچ خوشنویس طراز اولی تقلید کامل نکرده است.
اگر خط میرعماد قزوینی را هم نگاه کنید خطش شبیه هیچ کس نیست، مگر در ابتدا دوران خط نوشتنش که این امر هم کاملا طبیعی است. یا مثلا میرزا غلامرضا، میر حسین و… هر کدام خط خودشان را نوشته اند. هنرمندانی مانند میرزا عباس نوری که بسیار خوشنویس خوبی هم بودند، بر شیوه تقلید پیش می رفتند و من هیچ گاه دوست نداشتم که در این مسیر گام بردارم. اگر چه معتقد هستم که در عکاسی تقلید کاری اصلا هیچ ارزش هنری ندارد، ولی در خوشنویسی ارزش هنری بالایی دارد؛ چرا که رسیدن به یک جایگاه تقلید شده انرژی زیادی می خواهد و به راحتی کسی نمی تواند از روی دست خط کسی تقلید کند. بنابراین تقلید در خوشنویسی نیز کار آسانی نیست و متفاوت از سایر هنرهاست و می توان گفت که جایگاه ویژه ای دارد.»
ایشان در ادامه راجع به ترکیب نویسی خود نیز توضیحاتی ارائه دادند: «به هر حال من از همان روزهای اول به سراغ ترکیبی نویسی با الهام از خوشنویسان دوره قاجار و خوشنویسان معاصر رفتم. فقط در یک مقطع زمانی که رابطه من و استاد اخوین بسیار صمیمی شد، تحت تاثیر صحبت هایی که ایشان به سراغ میرعماد رفتم. در این زمان خوشنویسی دوران صفوی را به خوبی مرور کردم و نزدیک به دو سال طول کشید تا آن را فرا گرفتم. ولی با راهنمایی خوب و موثر استاد امیرخانی، شیوه صفوی را کنار گذاشتم. چرا که ایشان به فرمودند: شیوه میرعماد مناسب تو نیست و برای کسانی خوب است که دانگ ریز می نویسند. چون تو مهارت بیشتری در دانگ درشت قلم داری، بهتر است از شیوه میرعماد استفاده نکنی. همچنین گفتند که دانگ ریز مناسب تو نیست و از دانگ پنج – شش میل به بالا باید استفاده کنی و به اصطلاح مرکز قلمت این اندازه است. مرکز قلم چیزی نیست که تو الان تصمیم بگیری و در عرض چند سال آن را پیدا کنی، بنابراین بهتر است که شیوه خود را تغییر دهی. بعد از مدت ها تفکر و تحقیق به این نتیجه رسیدم که دانگ پاایین قلم با روحیات من سازگاری ندارد و مرکز قلم من به سمت دانگ های بالا تمایل پیدا کرد و هنوز هم بر همان شیوه خوشنویسی می کنم.»